"نه غزه؛ نه لبنان" چقدر برای رژیم اسرائیل آب خورده است؟
مذاکره کننده ارشد تشکیلات خودگردان فلسطین افشا کرده است که بودجه‌ای به مبلغ 50 میلیون دلار را برای حمایت از راه‌اندازی یک شبکه رسانه‌ای در حمایت از میرحسین موسوی در نظر گرفته بوده است.

«نه غزه؛ نه لبنان؛ جانم فدای ایران» این شعاری بود که سال گذشته در روز جهانی قدس، توسط جماعت حامی میرحسین موسوی در خیابان کریمخان سر داده شد؛ افرادی که به دلیل حضور پرشور و گسترده مردم در مسیر همیشگی راهپیمایی یعنی خیابان انقلاب، به میدان هفت تیر رفته بودند تا بلکه آنجا بتوانند فارغ از اعتراض مردم، دست به ساختارشکنی بزنند.

اگرچه مردم در روز قدس ۸۸ هم مانند هز سال، شعارهای خود را متوجه رژیم صهیونیستی و بزرگ‌ترین پشتیبان و حامی آن کرده بودند اما رسانه‌های غربی و مخالف جمهوری اسلامی ایران ترجیح دادند تا به جای پوشش شعارهای مردم، به تبلیغ شعارهای همین جماعت بدهند و آنان را نماینده مردم ایران معرفی کنند.

اصلی‌ترین شعاری که توسط این افراد سر داده شد، چیزی بود که صراحتا برخلاف آرمان‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و فلسفه روز جهانی قدس بود؛ شعاری که چند روز پیش از روز جهانی قدس توسط سایت رسمی وزارت امور خارجه اسرائیل توصیه شد و تلویزیون دولتی آمریکا هم از تحقق آن در روز موعود خبر داد.

اگرچه اندک بودن افرادی که این شعار را سر دادند و واکنش مردم نسبت به این اقدام ساختارشکنانه سبب شد تا سران این جریان هم متوجه اشتباه تاکتیکی خود در عریان کردن مواضع پنهان و ضدانقلابی خود شوند اما در روزهای اخیر مساله‌ای از سوی رسانه‌های معتبر بین‌المللی مطرح شده که می‌تواند زمینه را برای فرو افتادن پرده از پشت صحنه هدایت و تحریک آشوبگران به سر دادن این شعار فراهم کند.

روز گذشته شبکه تلویزیونی «الجزیره» اسناد همکاری تشکیلات خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی برای تضعیف جنبش حماس را به وسیله حمایت و هدایت آشوبگران ایرانی افشا کرد.

این اسناد نشان می‌دهند که «صائب عریقات» مذاکره کننده ارشد تشکیلات خودگردان فلسطین در گفت‌وگو با «جمیز جونز» مشاور امنیت ملی آمریکا در دوازدهم اکتبر سال ۲۰۰۹ تصریح کرده است: «محمود عباس برای همراه کردن جریانی در ایران که حامی سازش با اسرائیل بودند، یک تاجر فلسطینی را راضی کرد تا پنجاه میلیون دلار برای راه اندازی یک شبکه رادیویی یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران یعنی میرحسین موسوی پرداخت کند.»

افشای این سند در حالی صورت گرفته است که «آیت‌الله جنتی» دبیر شورای نگهبان قانون اساسی مرداد ماه سال جاری در خطبه‌های نمازجمعه تهران خبر داد سران فتنه یک میلیارد دلار با واسطه برخی کشورهای عربی به‌ویژه عربستان سعودی برای براندازی نظام دریافت کرده‌اند. این اظهارات اگرچه در آن زمان با واکنش جریان رسانه‌ای فتنه مواجه شد و آن‌ها تلاش کردند افشاگری دبیر شورای نگهبان را مخدوش کنند اما افشاگری اخیر الجزیره حکایت از صحت این مدعا دارد.

از سوی دیگر، مواضع میرحسین موسوی در دوران تبلیغات انتخاباتی می‌تواند یکی از دلایل اثبات حمایت رسمی و صریح جریانات ضد جنبش مقاومت فلسطین از وی باشد.

آقای موسوی در مناظره تلویزیونی با دکتر احمدی‌نژاد در روزهای قبل از انتخابات دهم از اینکه رئیس‌جمهور موضوع هولوکاست را مطرح کرده بود، انتقاد کرد. این در حالی بود که موضوع هولوکاست یکی از نقاط اصلی آسیب‌پذیری رژیم صهیونیستی بود و در اثر طرح سؤالاتی منطق در این زمینه و فلسفه تشکیل رژیم جعلی اسرائیل از سوی احمدی‌نژاد، مشروعیت این رژیم در افکار عمومی و نخبگان جهان با تردیدهای جدی‌تری مواجه شد.

در همین راستا است که فعالان سیاسی معتقدند با گذشت زمان، پست پرده بسیاری از وقایع سال گذشته مشخص خواهد شد؛ وقایعی که ابتدا با نام حمایت از انتخابات آزاد و احترام به رای مردم آغاز شد ولی در ‌‌نهایت به هتک حرمت مقدسات دینی و ملی مردم ایران رسید.

 

داریوش همایون مرد
داریوش همایون وزیر فرهنگ شاه طی سال 1356 که در جریان نامه رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات بود، در سن 74 سالگی در اروپا به درک واصل شد.

 

به گزارش خبرنگار کلمه، داریوش همایون، وزیر فرهنگ رژیم شاه که در جریان مقاله توهین آمیز به امام خمینی که در سال 56 در روزنامه اطلاعات و با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق» منتشر شده بود، دخالت داشت، بعد از سال ها  فعالیت علیه انقلاب اسلامی به درک واصل شد.

داریوش همایون در 15 سالگی، در 21 بهمن 1322 به انجمن نیمه‌مخفی و زیرزمینی «انتقام» پیوست. داریوش در سال 1326، هنگام تشکیل حزب اسلام‌ستیز و باستانگرای «پان‌ایرانیست»، که با رکن 2 ستاد ارتش شاهنشاهی ارتباط داشت، جزو موسسان آن بود.

وی در سال 1327 میانه‌اش با پان‌ایرانیست‌ها، به هم خورد و به «انجمن هنری جام‌جم» پیوست ولی پس از آنکه نتوانست با رهبران این انجمن، «ضیاء مدرس» و «شاپور زندنیا» سازگاری نشان دهد، با بهبود روابط با اعضای مکتب پان‌ایرانیست، مجددا با یک چرخش سریع، به این مکتب پیوست. سال 1329، شاهد تاسیس تشکل کوچکی با نام «گروه نجات ملی» بود که داریوش همایون، در آن هم عضویت یافت! وی در دوره دانشجویی که مقارن با نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران بود، در ابتدای سال 1330 عضو حزب تازه‌تاسیس سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) شد که دارای عقاید افراطی «ناسیونالیستی – فاشیستی» بود . این حزب وابسته به حزب توده  مانند حزب فاشیست نازی آلمان عقایدی افراطی منحای عقاید ضد یهود، داشت.

ااین افراطی گری ها باعث شد که مدتی بعد داریوش همایون کناره گیری کند.

همین داریوش همایون که بعد از انقلاب داعیه‌دار آزادی بوده است، ‌هنگام عضویت در حزب تندرو «سومکا»، در برخورد با مردم عادی‌ای که با این حزب مخالف بودند و اعضای سایر احزابی که مشی سیاسی این حزب فاشیستی را برنمی‌تابیدند، با چوب و چماق و زنجیر و دشنه و قمه مانند اراذل و اوباش به جان آنها می‌افتاد. همایون که یکی از اعضای سومکا بود، به عنوان فردی «لمپن» و «شرور» با شعار «خدا، شاه، میهن» به‌روي مردم چاقو می‌کشید! تمام انجمن‌ها و احزابی که نام بردیم، با الگوبرداری از احزاب نازیستی و فاشیستی اروپا و تحت پوشش ملی‌گرایی و وطن‌پرستی افراطی به عرصه ظهور آمدند و جالب آنکه ملغمه‌ای از ناسیونالیسم افراطی و ناسنجیده، ناپختگی سیاسی و مشی انتقادی شدید نسبت به اسلام و علما و مروجان دینی، موجب گرد‌هم آمدن اعضای آنها می‌شد که البته داریوش همایون، عضویت در تمام این تشکل‌ها را آزمود.

از این جهت که  داریوش همایون  با عضویت در تمام این احزاب و انجمن های افراطی و چاقو کش بوده و هیچ کدام نتوانستند نظر مردم را جلب کنند و برای میهن کمکی باشند، و داریوش همایون مدتی پس از عضویت از آنها کناره می گرفت، باید زندگی پر تجربه و فعالیت های سیاسی او را مرور کرد تا به این پرسش پاسخ دهیم که همایون چگونه پس از عضویت در این همه حزب و دسته ، سرانجام از دربار شاه و وزارت فرهنگ شاه سر در آورد.

همایون در دوره ای که در دانشگاه هاروارد دانشجوی دوره دکترای تخصصی بوده، و به قول خودش در کلاس درس بزرگانی مانند هانتینگتون حضور داشته، مورد توجه آمریکایی ها بوده است و بعد از بازگشت به ایران، از سوی بسیاری از وزارت خانه ها و ادارات و شرکت ها دعوت به کار می شود و این روند نشان می دهد کسی که روزگاری نمونه خوان روزنامه اطلاعات و کیهان بوده، چگونه پس از عضویت در احزاب و سفر به آمریکا، به عضویت  احزاب دولتی و شاهنشاهی و وزارت فرهنگ در می آید.

وی، از همان دوران جوانی با بیگانگان و اجانب از سویی و با ارکان قدرت و حکومت پهلوی از سوی دیگر مرتبط بود. جاه‌طلبی داریوش همایون، فرصت مغتنمی را براي دستگاه‌های جاسوسی، اطلاعاتی و سیاسی آمریکا و انگلستان به وجود آورد که از همان دوران شباب، وی را در راستای مقاصد خود، مورد بهره‌برداری قرار دهند.

وی در سال 1328، با انتشار مجله هنری «جام جم» فعالیت مطبوعاتی خویش را در کنار فعالیت‌های سیاسی و حزبی آغاز کرد. همایون در اوایل دهه 30 به عنوان نمونه‌خوان به روزنامه اطلاعات پیوست و پس از مدتی در سال 34، خبرنگار سیاسی این روزنامه شد و مدتی بعد به سرویس خارجی و بین الملل روزنامه انتقال یافت. وی به عنوان یک «روزنامه‌نگار قلم به مزد»، از طریق کسی که وی را وارد حرفه مطبوعاتی کرده بود ‌ـ علی‌ جواهرکلام ‌ـ با شبکه عنکبوتی «بدامن» آشنا شد و به سرعت تبدیل به یکی از فعال‌ترین عناصر این شبکه جاسوسی‌ـ مطبوعاتی شد. 3 وظیفه اصلی این شبکه که همه فعالیت‌های مطبوعاتی دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332‌ ـ که به دست سرلشکر زاهدی، پدرزن آتی همایون، انجام شد ـ را کنترل می‌کرد: 1- تثبیت رسانه‌ای حکومت کودتایی محمد‌رضا، 2- ایجاد هراس از سلطه کمونیست‌ها بر ایران و 3- ایجاد محبوبیت برای آمریکا و کشاندن نشریات به مسیر مورد نظر ایالات متحده بود.

خوش‌خدمتی‌های داریوش همایون در شبکه عنکبوتی بدامن موجب شد، آمریکا روی وی به عنوان مهره‌ای قابل اعتماد حساب باز کند. داریوش به توصیه مستقیم واشنگتن، در سال 39 به عنوان رئیس سازمان کتاب‌های جیبی منصوب شد تا در 32 سالگی بالاخره به آرزوی دیرینش، «ریاست» برسد. وی سپس در سال 41 با گسترش دامنه فعالیت انتشاراتی این سازمان با ادغام آن با چند ناشر، سرپرست انتشارات «فرانکلین» شد. او که دیگر راه‌های صعود به مناصب بالا را فراگرفته و فهمیده بود بایستی برای پیشرفت به انجمن‌های فراماسونری بپیوندد، این راه را برگزید. داریوش همایون به عنوان یکی از مهره‌های مطبوعاتی رژیم، جزو ماموران تاسیس سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بود که در همه دوره‌های آن عضو هیات مدیره این سندیکا بود و حتی یک بار به‌عنوان دبیر این سندیکا، فعالیت کرد. روابط صمیمانه‌ای که وی با فراماسون‌ها، انجمن بازرگانان کلیمی و آژانس یهود ایران برقرار کرده بود و خدماتی که به آنها ارائه کرد، موجب شد در اواسط دهه 40 زمانی که یهودیان صهیونیست ایران قصد داشتند امتیاز روزنامه خود، «آیندگان» را از دکتر حسین اهری، عضو موسس کلوب روتاری، از فراماسون‌های برجسته ایران و دارای رتبه «استاد ارجمند» فراماسونری، منتقل کنند، آن را به داریوش همایون انتقال دادند. جالب آنکه سردبیر روزنامه آیندگان نیز با انتصاب همایون، مسعود بهنود – ضد انقلاب مقیم لندن – بود.  گفته می شود که در سال های 44 تا 46 همایون روی روزنامه آیندگان متمرکز می شود و موفق می شود که امتیاز روزنامه را صاحب شود.

زمانی که داریوش همایون، وزیر فرهنگ و متولی نظارت بر مطبوعات و روزنامه ها بود، هویدا  به همراه چند خبرنگار دیگر تیمی را تشکیل داده و مطالبی را برای تضعیف نهضت انقلاب اسلامی و رهبران آن از جمله امام خمینی، مراجع تقلید، روحانیون و سیاسیون، تهیه کرده و برای چاپ به روزنامه ها ارسال می کرد. روزنامه ها نیز موظف بودند تا هر چه از سوی تیم هویدا ارسال می شود منتشر کنند. زیرا این گونه جا افتاده بود که نامه ها و نوشته ها از بالا و دربار می آید و لزوما باید چاپ شوند.

یکی از این مطالب  که توسط تیم هویدا  تهیه و تنظیم شد و خود به عنوان یکی از عوامل مهم در شعله ور شدن مبارزات انقلاب اسلامی مطرح بوده است و نیز نقطه عطفی در اعتراض های مردمی و شهرهای مذهبی کشور به شمار می رفت، نامه معروفی است که در روزنامه اطلاعات در سال 56 توسط این شخص و با نام مستعار احمد رشیدی مطلق منتشر شد. همان موقع آیت الله دستغیب که از این موضوع به خشم آمده بود در یکی از منبرهای خود او را «احمق نارشید مطلق» لقب می دهد. در این نوشته که اعتراضات وسیعی را در شهر قم، تبریز، مشهد و به تدریج شهرهای دیگر به همراه داشت، به مرجع تقلید زمان و رهبر نهضت انقلاب اسلامی، امام خمینی اهانت شده بود.

گفته می شود این نامه از سوی دربار و از سوی هویدا در چهار پاکت دربسته و مهر و موم شده، به دست  داریوش همایون وزیر فرهنگ وقت می رسد. داریوش همایون نیز خبرنگاران چهار روزنامه آن زمان یعنی کیهان، اطلاعات، رستاخیر و آیندگان را که در محل حاضر بودند، فرا خوانده و نامه را به سردبیران روزنامه ها می دهد.

مدتی بعد در پی اعتراضات مردمی و شکل گیری موج انقلاب، شاه دستور می دهد تا برخی چهره های شاخص رژیم پهلوی از جمله هویدا و داریوش همایون دستگیر و روانه زندان شوند. اما داریوش همایون در زندان آشکار می کند که خیانت و چاپ نامه توهین آمیز به امام از طریق هویدا مدیریت شده و او تنها نامه ها رابه روزنامه ها انتقال داده است و از آن جا که مخالف سانسور مطبوعات بوده، متن نامه را مشاهده نکرده و اختیار را به سردبیران روزنامه ها داده است!

داریوش همایون و یکی از خبرنگاران روزنامه ها از جمله شهرام همایون خبرنگار وقت روزنامه آیندگان و مدیر فعلی شبکه ماهواره ای و ضد انقلاب کانال یک، بعدها در اظهارات خود اعلام کردند که داریوش همایون نامه ها را باز نکرده و تنها کار انتقال نامه به روزنامه ها را انجام داده و از مفاد و متن نامه آگاه نبوده است. ادعایی که بیشتر به یک طنز شبیه است.

به این ترتیب، نامه توهین آمیز با امضای رشیدی مطلق به روزنامه ها می رسد. مدیر روزنامه کیهان، زیر بار چاپ نامه نمی رود و با این عنوان که این نامه مشکل ساز خواهد شد و مملکت را به هم می ریزد از چاپ نامه خودداری می کند. روزنامه آیندگان نیز که در سال 1346 توسط داریوش همایون تاسیس شده بود، به همین شکل عمل کرده و معاون سردبیر روزنامه آیندگان  با این لحن که ما نارنجک زیر مملکت نمی گذاریم، نامه را به سطل آشغال می اندازد.

روزنامه رستاخیز نیز با این که به دربار وابسته بود از ترس خروش مردم، نامه را چاپ نمی کند. اما سردبیر وقت روزنامه اطلاعات برای خود شیرینی، نامه را چاپ کرد. انتشار نامه همان و اعتراضات گسترده مردم غیور ایران هم همان. انتشار این نامه باعث شد که مردم ایران در تظاهراتی به مانند سیل خروشان دستگاه شاهنشاهی را در هم بکوبند.

 

هاآرتص: اگر مسيح هم ظهور کند، بازداشت خواهد شد!
آنگاه که مسيح ظهور کند، خاخام‌هاي صهيونيست او را به بي‌اعتقادي و بيماري متهم و آنگاه مسيح تهديدي براي ماهيت يهودي «کشور اسرائيل» تلقي خواهد شد!

بنابراین گزارش روزنامه صهيونيستي هاآرتص در مقاله‌اي به قلم آنوري، نويسنده شاخص اين روزنامه و رسانه‌هاي مختلف در جهان، رژيم صهيونيستي را به تمسخر گرفت و با محور قرار دادن «مسيح» (منجي مورد نظر يهوديان جهان) نوشت: اگر مسيح هم پاي به اسرائيل (فلسطين اشغالي) بگذارد، ديپورت خواهد شد و برايش برگه‌ هويت صادر نخواهد شد؛ بلکه او را بازداشت و به اتاق بازجويي خواهند برد. 

اين نويسنده افزود: آنگاه که مسيح ظهور کند، خاخام‌هاي صهيونيست او را به بي‌اعتقادي و بيماري متهم و آنگاه مسيح تهديدي براي ماهيت يهودي «کشور اسرائيل» تلقي خواهد شد! خاخام‌ها با او همان رفتاري را خواهند کرد که با با عيسي بن مريم(ع) کردند!

 

طائب: مشکل هاشمی این است که نمی فهمد!!!
طائب ادامه داد: کسانی مثل هاشمی رفسنجانی در جنگ نرم نه عامل بودند و نه طراح بلکه مشکل آنها تنها این بود که "نمی‌فهمیدند ". آقای هاشمی باید بداند که مردم روحانیت را تنها به دلیل حمایت از دین و پیامبر اکرم (ص) قبول دارند.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اصلاح‌طلبان با توجه به کارنامه موجود به پایان عمر سیاسی خود رسیده‌اند، گفت: انتخابات آینده رقابت تمام و کمال و پرشور صرفا اصولگرایی است.  

به گزارش کلمه از بندرعباس، حجت‌الاسلام‌ مهدی طائب ظهر امروز در همایش افسران جنگ نرم با اشاره به تفاوت میان بصیرت و علم اظهار داشت: انقلاب اسلامی ایران در پی تشکیل هلال اسلامی با توجه به بصیرت‌افزایی در بین مسلمانان و ملل منطقه است.

وی ادامه داد: تنها با بصیرت‌افزایی است که مسلمانان و جهان اسلام می‌توانند جلوی استکبار و به ویژه آمریکا را بگیرند.

این استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: فتنه سال 88 در مبحث عملیات بصیرتی برای نظام ثمرات زیادی داشت.

طائب بیان داشت: همان دفاعی که مردم طی هشت سال در جنگ تحمیلی در برابر تمام دنیا انجام دادند این بار در میدان جنگ نرم طی هشت ماه در مقابل همان هجمه از دشمنان انجام دادند.

وی با اشاره به سخنان رهبری مبنی بر "واکسینه شدن نظام " پس از حوادث پس از انتخابات اظهار داشت: دیگر هیچ فردی نمی‌تواند ملت را به بازی بگیرد چرا که ملت به بصیرت رسیده است.

به گفته طائب، بیداری ملت‌هایی همانند فلسطین و لبنان در قالب حماس و حزب‌الله از ثمرات پیروزی انقلاب اسلامی در جنگ هشت ساله دانست و افزود: انقلاب مردم تونس و سقوط کابینه "سعد حریری " نیز نتیجه بیداری مردم منطقه است.

این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود گفت: باید در داخل کشور نیز دو کار اساسی انجام داد که یکی از آنها تبیین تفکر فتنه و اهداف سران آن برای مردم است.

طائب با اشاره به اظهارات هاشمی در دیدار با یکی از آشنایان خود عنوان داشت: به قول هاشمی رفسنجانی اگر نهضت سبز موفق می‌شد دیکتاتوری بی‌سابقه‌تری از استبداد 50 ساله در ایران حاکم می‌شد.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در طراحی جنگ نرم علیه نظام توانایی بسیار بالایی هزینه شده است، اضافه کرد: طراحی این جنگ از عهده کسانی همانند میرحسین موسوی، خاتمی و کروبی که در فتنه 88 به عنوان عروسک‌های خیمه شب‌بازی ایفای نقش می‌کردند، بر نمی‌آید.

وی افزود: غرب همانند جنگ هشت ساله در جنگ نرم نیز تمام دار و ندار خود را به کار گرفت فارغ از اینکه رهبری در مدت زمان کوتاهی ناتوی فرهنگی آنها را مچاله کرد.

طائب ادامه داد: کسانی مثل هاشمی رفسنجانی در جنگ نرم نه عامل بودند و نه طراح بلکه مشکل آنها تنها این بود که "نمی‌فهمیدند ". آقای هاشمی باید بداند که مردم روحانیت را تنها به دلیل حمایت از دین و پیامبر اکرم (ص) قبول دارند.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: آقای هاشمی باید به فرزندان خود نگاه کند که به چه کسانی پناه آورده‌اند، مگر نیست که در اسلام هجرت به بلاد کفر مسئله دارد.

وی تصریح کرد که اگر پیرامون هاشمی تغییر یابد وی به خط برمی‌گردد.

طائب ادامه داد: مشائی در کنار احمدی‌نژاد در حکم بهزاد نبوی در کنار رجائی است اما مشائی فرق‌هایی با بهزاد نبوی دارد چراکه وی نه زیرکی نبوی را دارد و نه امکانات و تیم او را.

طائب با بیان اینکه احمدی‌نژاد فردی هوشیار است، ابراز داشت: مشائی در کابینه مانده که به آقای احمدی‌نژاد خط بدهد اما احمدی‌نژاد زیرک‌تر از آن است و هر چه را که به مصالح نظام باشد، انجام می‌دهد.

وی با بیان اینکه هدف مشایی نیز خدمتگزاری به نظام است، تصریح کرد: مشائی نمی‌تواند تهدیدی به حساب آید، تنها دخالت‌های وی در عزل و نصب‌ها کمی نگران‌کننده است.

این استاد حوزه و دانشگاه در بخش پایانی سخنان خود با بیان اینکه نوع برخورد کنونی با سران فتنه بهترین نوع برخورد است، ابراز داشت: کسانی همانند کروبی که در حال حاضر «رمی جمرات» مردم شده‌اند و هیچ تهدیدی برای نظام به شمار نمی‌روند.

طائب گفت: مردم در انتخابات بعدی دنبال کسی می‌گردند که راه احمدی‌نژاد را بهتر از خود وی ادامه دهد و از همین روست که پیش‌بینی می‌شود انتخابات آینده رقابت تمام و کمال و پرشور صرفا اصولگرایی باشد چرا که طیف مخالف کاملا به پایان عمر سیاسی خود رسید.

 

مسدود شدن حساب شبکه «پرس تی وی»
بانک انگلیسی «نشنال وست مینستر» در اقدامی خلاف مقررات حساب جاری شبکه «پرس تی وی» را مسدود کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه ، بانک «نشنال وست مینستر» حساب صد هزار پوندی شبکه پرس تی وی را که در انگلستان به عنوان یک کمپانی انگلیسی به ثبت رسیده تا از این طریق بتواند دارای هویت مستقلی باشد مسدود کرد.
این در حالی است که پیش از این هم حساب بانک هایی چون سپه، ملی، صادرات و ملت هم در این کشور به صورت غیر قانونی و حقوقی مسدود و بسته شد. متأسفانه انفعال مقامات و مسئولین ایرانی باعث شده که دستگاه ها و سازمان های مالی و حسابی انگلیس چنین اقداماتی را علیه جمهوری اسلامی انجام دهند.

از سویی دیگر برخی کارشناسان معتقدند این امر شاید به دلیل عملکرد نه چندان مناسب پرس تی وی باشد. اعمالی چون استفاده از «کن لیوینگستون» شهردار پیشین لندن و از اعضای ارشد حزب کارگر این کشور که در برنامه های این شبکه در ازای دریافت مبلغ 8500 پوند شرکت کرد. لیونگستن در این برنامه به بیان نقطه نظراتش در مورد موضوع فلسطین پرداخت.  استفاده از این شخص در حالی صورت گرفت که بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام که همراهی مناسبی با ایران دارند در این کشور زندگی می کنند و این شبکه می توانست از این اندیشمندان استفاده کند.


از طرفی دیگر برخی از برنامه های این شبکه نیز دارای ابهامات قابل تمجهی است. مانند ساخت مستندهای «ایران و غرب». در این مستندها که در آن با مقامات و مسئولین ارشد ایرانی مصاحبه هایی انجام شد حاوی مطالب مهم امنیتی بود که متأسفانه این شبکه به راحتی این اطلاعات را در اختیار شبکه ها و خبرنگاران خارجی قرار داد.

به نظر می رسد مسئولین ایرانی باید از این پوسته اقدامات انفعالی بیرون آمده و رویه فعال تری را اتخاذ کنند.

 

 

عبور از اسلامگرایی را علنی کنید
سازمان سيا خطاب به اصلاح طلبان: عبور از اسلامگرايي را علني كنيد ارگان رسمي سرويس جاسوسي آمريكا از اصلاح طلبان خواست علناً از اسلامگرايي عبور كنند.
به گزارش کلمه،راديو فردا در تحليلي به قلم يكي از اعضاي فراري و لائيك حلقه كيان (مجيد محمدي) نوشت: اصلاح طلبان از حيث گفتماني تنها راهي كه در پيش رو دارند پذيرش جدايي نهادهاي ديني از نهادهاي دولتي]سكولاريسم[ است كه اين امر نافي ولايت فقيه و جمهوري موجود اسلامي است. اعلام چنين ديدگاهي براي اصلاح طلبان مذهبي به معناي برگشت ناپذيري آنان به جمهوري اسلامي و سوابق گذشته آنهاست و همين، مشكل جدي براي آنها محسوب مي شود.
راديو فردا با اشاره به سرنوشت گروهك هاي نفاق متظاهر به مذهب (نظير نهضت آزادي) نوشت: آنها پس از خروج از حاكميت در سال هاي 1358 تا 1360، هرگز نتوانستند به جايگاه قبلي خود بازگردند و تجربه نشان مي دهد كه كساني كه از حاكميت خارج شدند، هرگز به آن باز نمي گردند.
اين رسانه آمريكايي اضافه كرد: اصلاح طلبان مذهبي كه در داخل خواهد ماند اگر بخواهند در صحنه سياسي بمانند بايد بدانند راهبرد و برنامه موجود آنها درباره بازگشت به عصر طلايي امام و اجراي قانون اساسي، فراري دهنده مخالفان است و بايد تغيير كند. آنها همچنين بايد از مرزبندي با ساير مخالفان جمهوري اسلامي دست بشويند. اصلاح طلبان اگر توان بسيج سياسي ندارند و نمي خواهند هزينه اعلام براندازي به عنوان راهبرد را بپردازند حداقل در مورد راهبرد خود در برابر رژيم سكوت كنند و تنها به تحليل و نقد اكتفا نمايند.
راديو فردا تأكيد مي كند: راه پيش روي اصلاح طلبان، گذار از اسلامگرايي يا حاشيه نشيني است.

 

 

درخواست جدید منافقین از خاتمی
يكي از عناصر نزديك به گروهك منافقين با انتقاد از موضع اخير خاتمي مبني بر ابراز تمايل به حضور در انتخابات، از وي خواست شعار رفراندوم سر دهد.

 

محمد ملكي با تكرار سناريوي طراحي شده از سوي عناصري نظير مايكل لدين، از خاتمي خواسته تا به جاي شركت در انتخابات خواستار رفراندوم شود. اين در حالي است كه فتنه گراني چون خاتمي پس از دريافت تودهني از ملت و شكست در اردوكشي و آشوب خياباني، مجبور شده اند دنده عقب بگيرند و تظاهر به تبعيت از قانون اساسي و همراه با جمهوري اسلامي كنند.


ملكي در نامه خود به خاتمي كه از سوي گويانيوز، جرس و بالاترين منتشر شده همچنين مي نويسد: جناب خاتمي بياييد كمي صادقانه با هم صحبت كنيم. راستي شما فكر مي كنيد اگر وضع مانند ده دوازده سال پيش شود و شما رئيس جمهور شويد و مجلسي مانند مجلس ششم هم در اختيار شما باشد با چنين قانون اساسي جنابعالي در پايان كار نخواهيد فرمود من يك تداركاتچي بيشتر نبودم؟ جناب استاد! چرا از گذشته درس نمي آموزيم؟ جناب آقاي خاتمي من مشفقانه به شما مي گويم ديگر اين چنين حرفها و موضع گيريها دردي را دوا نمي كند، اگر مي خواهيد به جبران كم كاريها و فرصت سوزيهاي گذشته كاري انجام دهيد، بياييد همه با هم و دست در دست هم و با يك صدا فرياد كنيم كه ما فقط در يك همه پرسي آزاد شركت مي كنيم.
وي همچنين درباره شرط گذاري خاتمي براي شركت در انتخابات نوشت: شما از طرف چه كساني شرايط را تعيين مي كنيد، جنبش سبز، اصلاح طلبان، روحانيت، مردم؟! ديديد كه آقاي جنتي چطور آب پاكي را روي دست شما ريخت و گفت اصلا نيازي به حضور شما نيست كه براي نظام شرط تعيين مي كنيد.


در همين حال سايت گويانيوز در مقاله ديگري و درباره اظهارات چندي پيش خاتمي در ديدار برخي اعضاي اقليت مجلس تاكيد كرد: مي توان از خاتمي به عنوان يكي از معدود افراد سياسي نام برد كه وقتي بر كرسي سخن گفتن مي نشيند با گفته هاي دو پهلوي خودش طرفدارانش را دچار سردرگمي كرده و هميشه راهي براي انتخاب مسيرهاي مختلف و توجيه عملكرد خود باقي مي گذارد. او حتي نخواسته تا بصورت واضح و روشن بر روي يكي از گزينه ها مثلا حذف نظارت استصوابي و يا در مورد خصوصيات رد و قبول صلاحيت كانديداها اشاره داشته باشد. حالا بر فرض محال بپذيريم كه خواسته هاي خاتمي را بپذيرند و راه براي شركت اصلاح طلبان در انتخابات باز شود چند سؤال اساسي و كليدي پيش خواهد آمد؛ مهم ترين سؤال اين است كه اين اقليت موجود در مجلس چه كردند كه الان مي توان با تكيه بر آن دوباره به پاي صندوق راي رفت و به آنها راي داد؟ و اصلاح طلبان موجود در مجلس چه تاثيري بر عملكرد مجلس داشته كه مي توان با دلگرمي بر آنها، افراد مشابه را انتخاب كرد؟
گويانيوز اضافه كرد: حاكميت كلي هزينه كرده اعم از پاسخگويي به مجامع بين المللي تا اغتشاشات كه بتواند جرياني را كه ستون پنجم دشمن و عاملان پروژه براندازي نرم مي داند، از ميدان بدر كند و به هيچ عنوان نمي پذيرد تا دوباره آنان به عرصه سياست برگردند. همچنين بايد گفت خود خاتمي در سال 78 در دانشگاه تهران در پاسخ به شعار دانشجويان كه «زنداني سياسي آزاد بايد گردد» گفت ما زنداني سياسي نداريم، حالا خنده دار و مضحك نيست كه همين آقا خواستار آزادي زندانيان سياسي مي شود؟ و اكنون آيا هيچ يك از مسئولين كشوري پذيرفته اند كه ما زنداني سياسي داريم؟ و هيچ يك از زندانيان به حكم سياسي بودن در زندان هستند؟ بلكه همه جا گفته اند جمعي اغتشاشگر و محارب هستند. از طرف ديگر دادستان تهران به خاتمي مي گويد كه بايد براي محاكمه آماده شود و كيهان مي نويسد كه خاتمي دوست كساني چون جرج سوروس و راسموسن دبيركل ناتو و موتلف منافقين و بهايي ها و سلطنت طلبان و تروريست ها مي باشد. دوپهلو حرف زدن خاتمي در اين شرايط در حكم گره زدن به باد است و باعث تشديد بي اعتمادي به وي مي شود.




ارسال توسط arman

در گیری میان گروهی دراویش گنابادی
در حالی که عده ای از دروایش گنابادی در گناباد  از طریق اداره های دولتی این شهرستان پیگیر ممنوعیت دفن اموات و تجمع در مزار بی دخت هستند، عده ای دیگر از آنها نسبت به اقدام این گروه اعتراض كه همین موضوع سبب بروز درگیری میان دراویش شده است.   در این خصوص گفته می‌شود كه مخالفین طرح دفن اموات در مزار بی دخت معتقدند كه با اجرای این طرح  محل به صورت انحصاری در می‌آید و عمومیت آن از بین می‌رود و همین موضوع باعث می‌شود كه امكان ترویج فرقه در میان مردم از بین رود. آنها همچنین معتقدند كه همه اعضای فرقه باید به صورت مساوی از فضای این مزار بهرمند باشد و انحصار طلبی با مشی درویشی منافات دارد. علاوه بر این اجتماع در این محل باعث همبستگی بیشتر بین دراویش می‌شود.
در طرف مقابل این جماعت، برخی از سركردگان دروایش كه به دنبال ایجاد محدودیت در مزار بی دخت هستند در توجیه كار خود عنوان كرده اند مدتها است مزار به محلی برای گپ زدن، غیبت کردن، شایعه پراکنی و تهمت زدن تبدیل شده است كه این موضوع باعث بدنامی دراویش می‌شود. از طرف دیگر بعضی  مریدان ناآگاه نیز به قمار بازی در این محل می‌پردازند و علاوه بر این مزار به محلی برای قرار ملاقات دختران و پسران نامحرم تبدیل شده است.
این ظاهر سازی‌های دینی توسط دراویش در حالی صورت می گیرد كه آنان در مراسم‌های مختلف، اقدام به تهیه برخی خوراك‌های ممنوعه می كنند و هیچ اباعی در خصوص مصرف این مواد غذایی كه مطابق با دستور اسلام حرام تلقی شده است، ندارند. برای نمونه آنها در مجالس خود با نوعی دوغ به نام "دوغ مودت" از دراویش پذیرایی می‌كنند كه با اضافه كردن برخی گیاهان مخدر به آن كاركردی شراب گونه پیدا می كند. علاوه بر این در برخی از مراسم ها نیز با طبخ نوعی غذا به نام "آبگوشت وحدت" كه مقدار بسیار زیادی حشیش به آن اضافه شده است، دراویش را برای مراسم‌های خود آماده می كنند!

 


 

شریعتمداری علیه شریعتمداری + اسناد
او به شدت به کسانی که با او تماس گرفته و از شهرستان‌ها کسب تکلیف می‌کنند امر می‌کند که قویاً جلوی تظاهرات و ابراز مخالفت با رژیم گرفته شود و خصوصاً به شاه هیچ گونه توهینی نشود.
در این سند نظرات حقیقی آقای شریعتمداری (که در گفتگوی تلفنی خصوصی ابراز شده بود) هم درج شده است و ابراز مخالفت شدید او با امام (آن هم تنها یک روز پس از آن اعلامیه ظاهراً همراهانه با امام) آشکار شده است.

کلمه: انسان‌ها همواره در معرض خطای در قضاوت هستند. گاهی این خطا‌ها از ضعف‌های تحقیقی و تدقیقی شخص قضاوت کننده یا حب و بغض‌های او ناشی می‌شود، گاهی از فریب کاری و دغل بازی و نفاق کسی که دربارهٔ او قضاوت می‌کنند و گاهی هم از کمبود اسناد و مدارک.
این مطلب در قضاوت‌های تاریخی هم صادق است و موجب شده که بعضی از مردم ما و حتی برخی از خواص (که بعضا جزو مبارزین پیش از انقلاب و مسئولین صدیق پس از انقلاب و یا تاریخنگاران مذهبی هم بوده‌اند) درباره برخی افراد قضاوت‌های بسیار اشتباهی بکنند.
عموماً یکی از این قبیل قضاوت‌های نادرست درباره شخص سید کاظم شریعتمداری رخ داده و می‌دهد. برخی افراد مدعی‌اند که او در ابتدای نهضت، همراه با امام بود و حتی از دیگر مراجع در این عرصه، قوی‌تر و شتابان‌تر حرکت می‌کرد ولی بعد‌ها (تن‌ها به دلیل اختلاف در روش) از مبارزه کنار کشید، هرچند آخوند درباری هم نبود. حتی عده‌ای شدیداً بر حسن نیت و حسن صریرت او تأکید دارند و او را جزو پاک‌ترین افراد تاریخ معاصر معرفی می‌کنند. امام آیا ماجرا‌ها واقعاً همین گونه بوده است؟
خوشبختانه چندی پیش مرکز اسنادانقلاب اسلامی پروندهٔ ساواک این شخص را در کتابی تحت عنوان «آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد» منتشر کرد. ما نیز در این نوشتار (به رغم آنکه خاطرات و شواهد فراوانی برای تحلیل مشی حقیقی او وجود دارد) با مراجعه به همین اسناد تاریخی، آن ادعای پیش گفته را محک می‌زنیم. البته از بین انبوه این اسناد (که در کتابی ۱۰۰۰ صفحه‌ای گرد آمده است) اسناد فراوانی را می‌شود ذکر کرد که ما به ضرورت کوتاه بودن نوشته، تنها چند سند را برگزیده‌ایم و آن اسناد محرمانه را در کنار اعلامیه‌ها و پیام‌های علنی‌‌ همان وقت آقای شریعتمداری نهاده‌ایم تا قضاوت آسان شود.
نکتهٔ مهم آنکه باید توجه کرد که مأمورین ساواک در حین تهیه این اسناد و گزارشات طبقه بندی شده گمان نمی‌کردند روزی این اسناد به دست مخالفین آقای شریعتمداری بیفتد و ضمناً این اسناد را نه برای کوبیدن یا بالا بردن کسی بلکه برای تکمیل پرونده‌ها وخبر دادن به مافوق و برای تعیین خطی مشی رژیم در امور مختلف و تعاملات مختلف و با دقت تهیه کرده‌اند و لذا در آن‌ها مسائل تبلیغی و سیاسی راه نداشته (چرا که اسناد محرمانه بوده و قرار نبوده علنی شود تا جهت گیری تبلیغی خاصی در آن اعمال کنند) و لذا می‌شود به آن‌ها اعتماد کرد.

برخوردهای رژیم و حوزه از سال ۴۰ به بعدبرای روشن شدن فضای زمانی تهیه آن اسناد باید گفت وقتی در سال ۴۰ آیت الله العظمی بروجردی رحلت فرمودند، رژیم گمان کرد حوزه دیگر قدرت چندانی برای مقابله با اقدامات او نخواهد داشت و لذا شروع به اقدامات مختلف در حوزه‌های متعدد طبق میل و ملاک‌های خود کرد که اولین تقابلش با روحانیت بیدار (و در رأس آن‌ها امام خمینی) در جریان تصویبنامهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی به وجودآمد که در آن ماجرا به دلیل بصیرت و ایستادگی محکم امام، رژیم مجبور به عقب نشینی شد.
در انتهای سال ۴۱، رژیم که فکر می‌کرد روحانیت با دولت مشکل دارد و اگر پای شاه وسط بیاید جرئت مخالفت نخواهد داشت، ماجرای انقلاب سفید شاه و ملت و برگزاری رفراندم راجع به مواد ششگانهٔ آن را در دستورکار قرار داد. این بار هم امام محکم ایستادند و این رفراندم را تحریم کردند که موجب عدم شرکت مردم و مفتضح شدن شاه شد.
تحریم ر


ارسال توسط arman
 
 
نقش آفرینی رئیس بنیاد باران در سطح رهبری جریان فتنه ۸۸ باعث شد که بار دیگر پرونده عملکرد او در دولت اصلاحات بازگشایی شود.
هامون نیوز به نقل از ایران از جمله مواردی که مورد توجه مجدد بخشی از کارشناسان سیاسی قرار گرفت، سیاست خارجی این دولت و بویژه رویکرد شخص سید محمد خاتمی در مواجهه با غرب بود.
آقای خاتمی در پیگیری آنچه "تعامل" و "تنش زدایی" در سیاست خارجی می نامید، ارتباط جدیدی را با غرب و بویژه آمریکا بنیان نهاد که عملا به چشم پوشی از اندیشه های امام راحل در عرصه سیاست خارجی از جمله مقابله با استکبار جهانی، حمایت از ملت های مظلومان و اقتدار در برابر زورگویان و... انجامید. به گفته خاتمی این رویکرد از "تنش زایی" ممانعت می کرد.
او حتی در ابتدای دوران اصلاحات، در مصاحبه ای با کریستین امانپور، خبرنگار ایرانی تبار شبکه آمریکایی سی ان ان، مردم آمریکا را بسیار "متمدن" و شکل گیری تمدن آمریکایی را محصول مجاهدت ها و "شهادت" کسانی مانند آبراهام لینکلن(رئیس جمهور مقتول آمریکا) دانسته بود!
این سخنان تامل برانگیز آقای خاتمی موجی از انتقادات حامیان انقلاب اسلامی را به همراه داشت.
دکتر حسن رحیم پور ازغدی، از کارشناسان جامعه شناسی و اساتید دانشگاه، روایتی قابل تاملی را از این مصاحبه رئیس بنیاد باران بیان کرده است.
او که خود شاهد مصاحبه خاتمی با شبکه آمریکایی سی ان ان و تعریف و تمجید های وی از آمریکا بوده، در جمع کارگزاران وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در خرداد امسال، مصاحبه خاتمی را این گونه روایت می کند.
آقای رحیم پور البته در این فیلم از آقای خاتمی اسمی نمی برد اما می گوید که آن شبی که سخنان خاتمی را شنیده از شدت خشم و ناراحتی نتوانسته است تا صبح بخوابد و بارها به یاد سخنان امام راحل درباره شیوه برخورد با استکبار افتاده است.
او همچنین می گوید که اعتراض خود را به خاتمی انتقال داده است.

مخاطبان محترم صراط نیوز می توانند این فیلم را از اینجا دانلود کنند.

اما رئیس بنیاد باران در حالی در مصاحبه با کریستین امانپور مردم آمریکا را بسیار متمدن و شکل گیری تمدن آمریکایی را محصول "مجاهدت ها" و "شهادت" ها دانست که چند سال پیش از آن، تأکید کرده بود مردم آمریکا "بی فرهنگ ترین" مردم جهان و تمدن آمریکایی محصول مهاجرت جمعی از دون پایه ترین مردم اروپا به این کشور است.(مجله بیان در سال ۱۳۷۰)

 

شبکه ایران: اصرار نمایندگان مجلس بر نظر خود در مقابل ایرادات شورای نگهبان و ارجاع موادی از برنامه پنجم توسعه به مجمع تشخیص مصلحت نظام گرچه به خودی خود انتقادات بسیاری را به دنبال داشت؛ چرا که مواردی از جمله مصوبه جنجالی مجلس درباره بانک مرکزی علی‌رغم مخالفت صریح با قانون اساسی با اصرار نمایندگان مواجه شد اما در مقابل بسیاری از نمایندگان با ابراز نگرانی از این رویه اظهار امیدواری می‌کردند که مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی با جهت‌گیری غیرکارشناسی و خلاف اصول قانون اساسی تصمیم نگیرد.

اما خلاف انتظار حقوقدانان، بخشی از نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی، مجمع تشخیص در جریان بررسی این لایحه، ابتدا به سمت تغییر اصول قانون اساسی و کاهش اختیارات رئیس جمهور گام برداشت و حتی "برخی اعضای ذی نفوذ" آن به تذکری که گفته شد از سوی رهبر معظم انقلاب داده شده، به بهانه هایی توجه نکردند.

البته نامه رسمی رهبر معظم انقلاب به مجمع تشخیص از ادامه این روند مخاطره آمیز جلوگیری کرد.

در همین راستا، نشریه "9 دی" در شماره امروز خود در گزارشی به نقل از علی‌اصغر زارعی نماینده مردم تهران در مجلس به بیان ناگفته هایی درباره جلسه اخیر مجمع تشخیص پرداخته است. آقای زارعی سخنان خود را براساس گفت‌وگویی که با برخی از اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام داشته، بیان کرده است. وی در این باره می گوید:

بهانه‌جویی در مجمع تشخیص مصلحت

در نشست روز سه شنبه موضوع  اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان در دستور کار قرار گرفت. مجلس شورای اسلامی بر معرفی رئیس بانک مرکزی توسط رئیس‌جمهور و رأی اعتماد نمایندگان تأکید داشت و شورای نگهبان این کار را برخلاف قانون اساسی می‌دانست. قبل از طرح موضوع، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام قصد داشت نظری که از سوی دفتر رهبر انقلاب به ایشان ابلاغ شده بود را اعلام نماید که متأسفانه با بهانه‌جویی برخی از اعضای ذی‌نفوذ مجمع تشخیص و از جمله رئیس مجمع و رئیس مجلس مواجه می‌شود تا جایی که اعلام می‌کنند در این خصوص اطلاعات کافی دارند و نیازی به طرح آن نیست!
با اصرار آنها مجمع وارد بررسی موارد اختلافی بین مجلس و شورای نگهبان می‌شود و علی‌رغم اینکه یکی از اعضا در قالب تذکری نظر رهبر انقلاب را از روی برگه‌های قرائت می‌کند اما باز به دلیل اصرار بعضی از اعضا مبنی بر حل موضوع توسط آنها در نهایت، اعضای مجمع در جمع‌بندی به نظر سومی می‌رسد که نه نظر مجلس است و نه نظر شورای نگهبان، یعنی انتخاب رئیس بانک مرکزی با رأی رؤسای سه قوه! با خروج دو نفر از اعضا در اثنای جلسه، به هنگام رأی‌گیری رسمیت جلسه به دلیل نصاب نداشتن با تردید مواجه و رأی‌گیری به نشست روز شنبه بعد موکول می‌شود.
در جلسه شنبه نیز اطلاعات دقیق در اختیار اعضای مجمع قرار نمی‌گیرد و همچنان برخی از اعضای ذی‌نفوذ مجمع به نظرات خود و عدم اشکال در روش جلسه تأکید می‌کنند و در نهایت با 18 رأی موافق و 17 رأی مخالف انتخاب رئیس بانک مرکزی به دو رأی از سه رأی رؤسای قوا سپرده می‌شود که البته این برخلاف نظر رهبری بوده است. با اطلاع‌رسانی به موقع محسن رضایی دبیر مجمع به مراجع بالاتر و تصمیم بر عدم اعلام خبر و مصاحبه دبیر صدا و سیما، متأسفانه مصوبه مجمع در سایت‌ها و نشریات نزدیک به علی لاریجانی و هاشمی رفسنجانی رسانه‌ای می‌شود ولی در عین حال محسن رضایی طی مصاحبه‌ای اعلام می‌کند که نظر مجمع در این خصوص تا آخر هفته اعلام می‌گردد! از سوی دیگر به دنبال نامه دکتر احمدی‌نژاد به رهبر معظم انقلاب که در آن مصوبه مجمع تشخیص را معضلی بر سر راه مدیریت مالی و پولی دولت معرفی می‌کند، رهبری انقلاب طی نامه‌ دیگری به مجمع تشخیص مصلحت نظام، بررسی این موضوع به عنوان یک معضل را به مجمع واگذار می‌کند با این تفاوت که مصوبه مجمع باید به گونه‌ای باشدک ه انتخاب رئیس بانک مرکزی همچنان در حوزه اختیارات رئیس قوه مجریه قرار گیرد. نهایتاً نیز این موضوع توسط دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام رسمی شود.

نقض آئین‌نامه داخلی مجلس توسط رئیس مجلس

از آنجا که مشروح این مذاکرات به صورت عمومی منتشر نشده، به نظر می‌رسد که لازم است مشروح مذاکرات این دو جلسه در اختیار عموم قرار گیرد. در عین حال اکنون چند ابهام در افکار عمومی مطرح است که شاید پاسخگویی به آنها برخی از نکات را برطرف سازد:
1.آیا طبق اصل 112 قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌تواند با کنار نهادن نظر مجلس یا شورای نگهبان، نظر سومی را مطرح کند و به عبارت دیگر قانونگذاری نماید؟ این اقدام مجمع، مجدداً جایگاه و محدوده اختیارات آن را در افکار عمومی با سؤال مواجه کرده است.
2.آیا اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر رهبری انقلاب درخصوص این موضوع اطلاع داشتند و چنین تصمیم گرفته‌اند و اگر نداشتند، چه عواملی باعث شده تا آنها بی‌خبر بمانند یا به صورت جهت‌دار به سمت چنین تصمیمی راهنمایی شوند؟
3. موضوع ماده 80 قانون پنجم برنامه شباهت‌هایی با مصوبه مجلس مشهور به یکشنبه سیاه پیدا کرده است. در آن مصوبه جنجالی نیز علی‌رغم اطلاق آقای لاریجانی از نظر رهبری درخصوص وقف، مجلس به تصمیم دیگری رسانده شد. هرچند نمایندگان دو روز بعد با مصوبه دیگری اشتباه خود را جبران کردند ولی متأسفانه جایگاه مجلس با خدشه جبران‌ناپذیری مواجه شد و در نهایت نیز موضوع با ورود صریح رهبری و متوقف کردن اموال دانشگاه آزاد حل شد. در این مورد نیز مجمع تشخیص به شکلی مدیریت می‌شود که در نهایت، عملکرد آن با علامت سؤال مواجه می‌گردد و به جایگاه آن خدشه وارد می‌شود.
4. رئیس مجلس برای به تصویب رساندن این قانون در مجلس بارها و بارها آئین‌نامه داخلی مجلس را نقض کرد و چند بار مجلس را به تنش کشاند. درخصوص نحوه اداره جلسه و رفتارهای خلاف قانون رئیس مجلس درباره موضوع بانک مرکزی – که حتی اکثر اعضای هیأت رئیسه هم با آن مخالف بودند – بیش از 30 تن از نمایندگان مجلس به کمیسیون اصل 90 شکایت کرده‌اند. این برای بار چندم است که رفتار غیر 90 کشیده‌ می‌شود و البته رئیس مجلس با مقاومت در برابر قانون تاکنون اجازه قرائت گزارش آن را نداده است.

انتظار از رئیس مجلس

5- رئیس محترم مجلس در جلسه غیررسمی و غیرعلنی سه شنبه هفته گذشته، گزارشی از مذاکرات مجمع ت شخیص ارائه داد، هر چند این گزارش جامع و کامل نبود اما انتظار می‌رفت که مطالب گفته شده دقیق باشدکه متأسفانه چنین عنوان شد که رهبری انقلاب موضوع تعیین رئیس بانک مرکزی را به عنوان یک معضل به مجمع ارائه داده‌اند در حالی که در مصاحبه دبیر مجمع تشخیص نظام به صراحت عنوان شده که رهبری انقلاب در خصوص نحوه تعیین رئیس بانک مرکزی، تعیین تکلیف کردند و بخش‌های دیگر برای ارائه نظر کارشناسی و مشورتی به مجمع ارجاع شده. انتظار این است که مجموع اطلاعاتی که به نمایندگان ارائه می‌شود، کامل، دقیق و صحیح باشد تا...

یک سوال از برخی افراد متنفذ مجمع

6- اگر این اخبار درست باشد- که ظاهراً هست- این نکته مطرح می‌شود که مجمع تشخیص مصلحت نظام، شأنیت و جایگاهی غیر از قرار گرفتن در ذیل سایه ولایت فقیه ندارد. با این حساب به چه دلیل برخی از افراد متنفذ در مجمع تشخیص علی‌رغم علم واطلاع از نظر رهبری، بر طراحی برای به کرسی نشاندن نظر خود و خبری کردن آن اصرار داشته‌اند؟ آیا این رفتار با شعار قانونگرایی و تبعیت از ولایت فقیه که دائماً از سوی آنها سر داده می‌شود، سازگار است؟ آیا این اقدام با تأخیر چندروزه احمدی‌نژاد درخصوص عمل به مرقومه رهبری در خصوص تغییر معاون اول- که ما نیز در آن ایام انتقاد جدی به آن داشتیم- قابل مقایسه است!
به یقین این گونه رفتارها از چشمان تیزبین مردم انقلابی و خواص با بصیرت مغفول نخواهدماند اما آیا رفتار خواص مردود در فتنه 88 و رویگردانی مردم از آنها کافی نبود تا همه ما به این نکته مهم پی ببریم که در ایران اسلامی، عیار سنجش رفتار مسئولان با میزان عمل نسبت به اوامر ولایت فقیه سنجیده می‌شود و نه به شعارها و مصاحبه‌هایی که می‌کنند.


 
 

معصومه قمی (مسیح علی‌نژاد) در مطلبی که در وبلاگ شخصی خود نوشته، با اشاره به فروش کم کتاب خود و واکنش رسانه‌های ایرانی، تمامی دوستان سابق خود که به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور مشغول به فعالیت هستند را به دشمنی با خود متهم کرده و علت عدم استقبال از کتابش را کارشکنی آنان عنوان کرده است.

هامون نیوز به نقل از ایران  عدم استقبال از کتاب یک روزنامه‌نگار سابق نشریات اصلاح‌طلب که درباره حوادث سال گذشته نوشته شده و سبب شده بود تا رسانه‌های وابسته به جریان مخالف نظام ایران دست به تبلیغات گسترده درباره آن بزنند تا فروش آن را بالا ببرند، صدای خود نویسنده را هم درآورد.

معصومه قمی (مسیح علی‌نژاد) در مطلبی که در وبلاگ شخصی خود نوشته، با اشاره به فروش کم کتاب خود و واکنش رسانه‌های ایرانی، تمامی دوستان سابق خود که به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور مشغول به فعالیت هستند را به دشمنی با خود متهم کرده و علت عدم استقبال از کتابش را کارشکنی آنان عنوان کرده است.

خانم قمی با اشاره به خبر شبکه ایران درباره عدم استقبال از رمانش، نوشته است: تعارف که نداریم، من نویسنده‌ام و زندگی‌ام از راه فروش کتاب‌هایم می‌گذرد. واقعیت دیگر هم همین است که اتفاقا‌‌ همان بخشی از همکارانم که شما با استناد به سخنان آن‌ها سبک نوشته‌های مرا دخترانه و سانتیمانتال و چه و چه معرفی کرده‌اید، کمکِ چندانی برای تبلیغ کتابم نکرده‌اند.

وی همچنین استفاده سایت‌های خبری از نام اصلی وی به جای نام مستعاری که برای خود انتخاب کرده، آن را نشانه توهین به خود! دانسته و نوشته است: مهم‌تر از همه آنکه در میان ایرانیان خارج از کشور اتفاقا هستند افرادی که دقیقا به همین سبک و سیاق شما مرا مورد نکوهش قرار می‌دهند و خیلی هم از یک نویسنده با کلاه عجیب و غریب خوششان نمی‌آید و اتفاقا آن‌ها هم مرا به نام «معصومه قمی» مورد خطاب قرار می‌دهند.

معصومه قمی در پایان هم ضمن اذعان به فروش بسیار پایین کتابش، با اعتماد به نفس بالایی اظهار داشته است: رمان قرار سبز در یک چنین فضایی اتفاقا خیلی هم خوب فروش رفته است.

گفتنی است چند ماه پیش، خانم قمی اعلام کرد که دست به انتشار یک رمان تخیلی درباره آشوب‌های سال گذشته با عنوان «قرار سبز» زده است.

انتشار این کتاب در اروپا و آمریکا درحالی آغاز شد که وی سال گذشته و چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به خارج از کشور رفت و اصلا در جریان آشوب‌های خیابانی حضور مستقیم نداشته است؛ مساله‌ای که به گفته خود وی، این رمان را تبدیل به یک رمان تخیلی و غیرواقعی کرده است.


 
 
عکس به جا مانده از پیکر شهید دیالمه این مسئله را تأیید می‌کند که آتش انفجار به ایشان صدمه‌ای نرسانده و آثار سوختگی در پیکرش نیز دیده نمی شود.
لذا به یقین کیف حاوی اسناد نسوخته است. بلکه به شهادت خانواده شهید دیالمه، کیف سالم ایشان به دست خانواده وی می‌رسد اما تنها محتوای باقیمانده در کیف، قرآن کوچکی بوده که شهید دیالمه همواره همراه داشتند!

داشتن بصیرت و تشخیص نفاق در عملکرد سالوسان و دغلبازان، امر مهمّی است که غفلت از آن ضربات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. این موضوع حساس در طول تاریخ انقلاب اسلامی ایران و به خصوص در دهه ی اوّل آن، از اهمیّت بسیار بالایی برخوردار بوده و هست. برافتادن پرده ی نفاق از برخی چهره ها در سال های اخیر و تحقق پیش بینی های علمداران بصیرت در سال های اولیّه ی انقلاب از یک سو، و عکس العمل خواص بی بصیرت از سویی دیگر، اهمیّت این موضوع را دوچندان می کند. فتنه ی سال 88 از جمله مسائلی بود که طی آن، پیش بینی های دقیق دیده بانان با بصیرتی همچون شهید دکتر سیّد حسن آیت و شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در مورد برخی از عوامل فتنه به وقوع پیوست. و از طرف دیگر این فتنه موجب گشوده شدن برخی پرونده های مرموز آن سالها شد که در این نوشته مروری اجمالی خواهیم داشت بر یکی از آنها:

علمداران بصیرت و هشدارشان درباره میرحسین موسویمیرحسین موسوی و زهرا رهنورد از جمله افرادی بودند که چهره ی حقیقی آنان در همان سال های ابتدایی پیروزی انقلاب برای این شهیدان بزرگوار آشکار شده بود و با توجّه به اسنادی که جمع آوری نموده بودند، درباره ی آنان به افشاگری می پرداختند. امّا بالا بودن میزان نفاق آنان و ساده انگاری نیروهای انقلابی سبب شد تا به این هشدارها توجه زیادی نشود. میزان سنجش افراد برای شخصیتی چون شهید دیالمه، فقط در داشتن سابقه مبارزاتی و عضویت در گروه های خط امامی از جمله حزب جمهوری اسلامی، خلاصه نمی شد بلکه مهم برای او مبانی اعتقادی افراد بود. به همین دلیل وقتی در روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب جمهوری بود ردپای انحراف را تشخیص داد به طور رسمی و بدون در نظر گرفتن تعارفات سیاسی  و مصلحت های غیر شرعی انتقاد کرد و بارها به حضور برخی عناصر در حزب اعتراض نمود. البته انتقادات او ساخته و پرداخته بازی های سیاسی نبود، بلکه چون تقوا را سرلوحه اعمال و گفتار خویش قرار داده بود، برای همه مخالفت هایش استدلال های مستند و منطقی داشت. متن زیربخشی از آخرین سخنرانی شهید دیالمه است که تنها سه روز پیش از شهادتش ایراد نموده بود:

آخرین سخنرانی شهید دیالمه

«همین الان هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند. زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد. الان هم من صلاح نمی دانم طرح کردن افرادی را که معتقدم این سیستم فکری را در جامعه پیاده می کنند و الا اگر صلاح بدانم هیچ وقت تابع جو نمی شوم. همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند وهمه می گفتند که این مطالب را نباید بگویی. معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم. الان هم بحمدالله به جایی رسید که امام آنچه را که یکسال در درون خودش نگه داشته بود بیان کرد. یعنی اینها اعمالی انجام دادند که دیگر کاسه صبر او را هم لبریز کردند. او که فکر می کرد هرلحظه بتواند آنها را درست کند، احساس کرد که اینها دیگر به هیچ صراطی مستقیم نیستند. ما که کم تحمل تر بودیم و بار اعتقادی و ایمانی و فکریمان کمتر بود، زودتر به جوش و خروش می آمدیم و بیشتر سر و صدا می کردیم. امام که صبر و تحمل و ایمان و اعتقاد و اتصال به معنویتشان بیشتر بود، توانست یکسال تحمل بکند و بیان نکند. حالا اگر دقت کرده باشید می بینید همینطور که جلو می رود، دارد جاده را صاف تر میکند. اگر همین صحبت دیروز ایشان را گوش کنید، می بینید خیلی راحت و مستقیم گفته است که نیروی خارجی این برنامه را حمایت می کند. این مطلب را از مضمون کلام خیلی خوب متوجه می شوید. اگر مذاکرات بنی صدر را با کارتر و غیره خوانده باشید، می بینید چه نوع مذاکرات و معاملاتی بر سر گروگان ها کرده اند. در عین حال اینها چهره هایی هستند که در مراحل مختلف روشن می شوند. اگر من امروز اسم نمی برم به دلیل این است که صلاح نمی دانم. اما شما هر چه که از صحبت من می فهمید آن را برای خود نگه دارید و اگر صلاح دانستید بگویید. اما من صلاح نمی دانم که بسیاری از مسایل را در شرایط فعلی طرح بکنم. به این دلیل که افراد به جای اینکه به دنبال طرز تفکر بروند، به دنبال شخصیتها می روند.
همین الان افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست. ولی متاسفانه نمی توانم کاری کنم. فقط می توانم به اندازه یک رأی مخالف [که] به آنها بدهم [با آنان مخالفت کنم]. کار دیگری نمی توانم بکنم.

افشاگری درباره میرحسین

یکی از نمونه هایش را که می توانم به شما میگویم و آن هم آقای موسوی است. سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی. اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است. البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع بکنید به روزنامه می بینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند. اینها را من از دید حزب نمی بینم. بلکه من اینها را فقط از پایگاه ایشان می بینم.  والا هیچکدام از اینها را نه به حساب حزب می گذارم و نه به حساب سران حزب میگذارم و نه به عنوان نیروهای مخلص و معتقد و مومنی که درون حزب هستند. بلکه شخصاً به حساب خود ایشان می گذارم. واگر در اینجا می گویم به این دلیل است که مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند. موضعگیری های روزنامه در بعضی از موارد، کم وبیش موضعگیری های روزنامه امت [ارگان جنبش مسلمانان مبارز] است. به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ می کند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمی نویسد. بروید روزنامه های آن زمان را ببینید. اگر شما یک خط در روزنامه، قبل ازسالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض می کنم. بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه بر علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق. سرمقاله ای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که اینها اختلاف انگیز است. یک شب که من درحزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند. گفت: ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمی خواهیم شیوه های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم. البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا می گویم و الّا معنایش این نیست. برداشتش این بود که شیوه های آناکرونیستیکی یعنی اینکه ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی. مثلاً اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الان هم یک مصدق وکاشانی طراحی کنیم. برداشتش از این لغت این بود. اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبت ها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفاله های او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش می گوید اینها مثل مصدق می خواهند رفراندوم انجام دهند و این اندازه مصدق را می کوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند!
البته ایشان سابقه های قبلی هم درگروه های منفی داشته است. ازجمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان. پیمان، سامی و او همه در باند نخشب بودند. بعد از آنجا جدا شدند. پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد. سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقلم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقاً در داخل روزنامه هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است. اگر به مصاحبه های با نمایندگانش توجه کرده باشید می بینید یک دفعه می آید با فلان نماینده که عضو جنبش مسلمانان مبارز است مصاحبه می کند. اگر دیده باشید دو هفته قبل یک مقاله بلند بالایی در صفحه اول با تیتر درشت از یکی از نمایندگان عضو جنبش مسلمانان مبارز در مورد قضیه تالبوت نوشته بود. حتی یکبار در صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی عکس پیمان را چاپ کرد. شبیه این مسائل موضعگیری هایی دارد.
... اما با این شخصیت ها چه می شود کرد؟ وقتی برنامه الآن اینطوراست که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟ هرچه هم که داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد. مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.» (متن پیاده شده از نوار سخنرانی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران، 4 تیر 1360،کانون فرهنگی نشر اسلام)

حضور شهید دیالمه در جلسه حزب جهت مخالفت با وزارت موسویاز اولین دفعه ای که در زمان رئیس جمهوری بنی صدر و نخست وزیری شهید رجایی، بحث وزیرشدن موسوی مطرح شد، مخالفت شهید دیالمه نیز آغاز شد. چرا که شهید دیالمه همانگونه که در مورد بنی صدر اسناد و مدارک گوناگونی جمع آوری نموده بود، در مورد میرحسین موسوی نیز چنین کرده بود. این اسناد در سفری که شهید رجایی به اتفاق دکتر غفوری فرد به مشهد داشتند، توسط شهید دیالمه به ایشان ارائه شده بود. اما شهید رجایی که بر کنترل فعالیت های وزرایش تأکید داشت، این امید را به منذران می داد که اجازه عبور از خطوط قرمز را به وزرا نخواهم داد و جریان نفاق که به این مطلب یقین داشت چند ماه بعد با به شهادت رساندن شهید رجایی، سعی کرد تا این سد را از پیش رو بردارد.
اما شهید دیالمه که به دلیل شناخت و ذکاوتش همه ی این ترورها را پیش بینی می کرد، همچنان نگران بود. حتی چند جلسه پیش از انفجار هفتم تیر، شهید دیالمه در حزب جمهوری به شخصی مظنون می شود که پس از تفحّص، کارت عضویت در دفتر هماهنگی بنی صدر را در جیب او می یابند. حتی شهید بهشتی به دلیل عدم رعایت مسائل امنیتی به کلاهی اعتراض می کند. شهید دیالمه نیز با ابراز تأسف از اینکه در حزب جمهوری اسلامی جهت طرح مباحث، امنیّت لازم حاکم نیست، به برخی از دوستان خویش که اکنون در قید حیاتند، عدم حضور خود در جلسات بعدی حزب را اعلام می کند.
پس از مدتی، از آن جا که تا 14 تیر و جلسه رأی اعتماد موسوی یک هفته بیشتر باقی نمانده بود، به تأیید دوستان صمیمی و خانواده ی شهید دیالمه، ایشان در جلسه هفتم تیر شرکت می کند تا با ارائه ی اسناد، عدم کفایت موسوی را به شهید بهشتی اثبات نماید. امّا انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی این موضوع را ممکن نمی کند.

اسناد داخل کیف شهید دیالمه کجاست؟امّا نکته ی مهم دیگری که قابل طرح و پیگیری است، آن است که اسناد مهمّی که آن شب در کیف شهید دیالمه بود، چه شد؟ بر اساس شهادت جانبازان این فاجعه به خصوص مرحوم فردوسی پور(ماهنامه پاسدار اسلام، تیرماه1362، ش19، ص55)، شهید دیالمه در صندلی های انتهایی سالن نشسته و حتی در زیر آوار نیز تا مدتّی زنده بوده است. عکس به جا مانده از پیکر آن شهید نیز این مسئله را تأیید می نماید که آتش انفجار به ایشان صدمه ای نرسانده و آثار سوختگی در پیکر ایشان نیز دیده نمی شود. لذا به یقین کیف حاوی اسناد نسوخته است. بلکه به شهادت خانواده ی شهید دیالمه، کیف سالم ایشان به دست خانواده ی وی می رسد. اما تنها محتوای باقی مانده در کیف، قرآن کوچکی بوده که شهید دیالمه همواره همراه داشتند! در راستای تحقیق در مورد چگونگی خالی شدن کیف و ربودن اسناد، تنها یک سرنخ وجود دارد که باید در این زمینه توضیح دهد.

هادی غفاری؛ تنها سرنخ گم شدن اسنادبر اساس مصاحبه ای که در سال 61 با شاهدان عینی انجام پذیرفته، هادی غفاری (که آن شب در یک مسجد جنوب شهر سخنرانی داشته) آن شب حدود نیم ساعت بعد از حادثه در محل انفجار (دفتر حزب در سرچشمه) حاضر شده و اسناد و مدارک محرمانه ای که در آن جا از شهدا و مجروحین به جای مانده بود، جمع آوری و محافظت می نمود. (مجله سروش، ش150، 5/4/1361)
یکی دیگر از شاهدان حادثه در مصاحبه ای که با نویسنده انجام داد، بیان داشت که هادی غفاری کیف ها را به اتاقی در ساختمان دیگری از حزب می برد و در کمدی می گذاشت و درب آن را قفل می کرد.
جالبتر آن که در فیلمی که از لحظات آواربرداری موجود است، هادی غفاری با در دست داشتن کیفی که از زیر آوار به دست آمده، دیده می شود که خود شاهد دیگری بر جمع آوری کیف ها توسط وی است.
آیا بهتر نیست هادی غفاری ابتدا درباره ی اینگونه ابهامات که در کارنامه اش به وفور یافت می شود توضیح دهد، سپس بزرگان را دعوت به مناظره کند؟

در هر حال، با توجه به آنکه خود کیف شهید دیالمه به صورت سالم به خانواده آن شهید عزیز، پس داده شده و محتویات مهم آن راجع به موسوی مفقود شده بوده، اینها نشان می دهد که کیف تا لحظه پس داده شدن به خانواده، در دست نیروهای به ظاهر انقلابی بوده و توسط ضد انقلاب به سرقت نرفته بوده است (چرا که توسط به ظاهر انقلابیون به خانواده آن شهید پس داده شده) و این نشان از یک سند ربایی آشکار و عامدانه دارد که با قرار دادن آن در کنار ماجرای ربوده شدن اسناد شهید آیت درباره میرحسین، می شود به وجود یک شبکه نفوذی که جهت حفظ مهره هایش بسیار فعال بوده پی برد؛ شبکه ای که تبعاً از می توانسته از وجود برخی شخصیت های جنجالی و غیرمتعادل چون هادی غفاری نیز سود ببرد.
شاید اسناد شهید دیالمه علیه موسوی نیز در کنار اسلحه هایی جاسازی شده باشد که هادی غفاری برای روز مبادا پنهان نموده بود!
در هر حال، پرونده ی این سند ربایی همچنان باز است.



 
اين اظهارات و واكنش ها نشان مي دهند كه نظر كليت جريان اصول گرا در مورد خاتمي در حال تغيير از اين كه قبلاً بين ايشان و آقاي موسوي و كروبي فاصله و فرقي مي گذاشتند، به سمت اين هست كه او را هم، هم كاسه كنند با موسوي و كروبي...

عناصر مخالف خارج نشين مي گويند سخنان اخير خاتمي باعث انسجام بيشتر در جبهه اصولگرايان شد و اكنون اصولگرايان او را نيز همسو با ديگر دست اندركاران فتنه قلمداد مي كنند.
راديو فردا ضمن ميزگردي، تحركات اصلاح طلبان و سخنان خاتمي را مورد بررسي قرار داد. علي افشاري در اين ميزگرد با اشاره به واكنش هاي فعالان اصولگرا اظهار داشت: مواضع اخیر خاتمی او را نابود کرد. اين اظهارات و واكنش ها نشان مي دهند كه نظر كليت جريان اصول گرا در مورد خاتمي در حال تغيير از اين كه قبلاً بين ايشان و آقاي موسوي و كروبي فاصله و فرقي مي گذاشتند، به سمت اين هست كه او را هم، هم كاسه كنند با موسوي و كروبي و حذف كامل خاتمي و جريان پشت سر آن از صحنه سياست.
به گزارش کلمه ، وي اضافه كرد «موضع گيري خاتمي شكاف در ميان اصولگرايان نسبت به وي را كمتر كرد و آنها را با هم متحدتر نمود.» افشاري همچنين از حذف و اخراج خاتمي از نظام خبر داده و گفت: منظور از حذف لزوماً بازداشت نيست، حذف به معناي اخراج از حاكميت و اثرگذاري سياسي است كه عملاً موسوي و كروبي قبلاً دچار شده بودند، با اتفاقات جديد هم خاتمي به همان سرنوشت مواجه شده است. به نظر من جنبش سبز اگر بتواند خود را از ركود و مرگ نجات دهد، سمت و سوي غير انتخاباتي پيدا خواهد كرد. اكنون ديگر جايي براي بازي انتخاباتي خاتمي و تحول خواهان وجود ندارد. همين فراكسيون اقليت هم در آينده و در انتخابات كاهش پيدا خواهد كرد.
مهدي جلالي ديگر عنصر فراري مقيم آمريكا هم با بيان اينكه «برخي اصولگرايان تصور مي كردند آقاي خاتمي را مي توان از موسوي و كروبي متمايز كرد و با او كاركرد»، اضافه كرد: موضع گيري اخير آقاي خاتمي نشان مي دهد كه او به همراه موسوي و كروبي تصميم گيري مي كند. موسوي و كروبي الان هيچگونه نزديكي با مفهومي كه ما آن را اصلاحات مي شناسيم و حركت اصلاح طلبي، ندارند. يك اختلاف بنيادين هست بين جنبش سبز و اصلاح طلبان كه آيا جنبش سبز دنباله حركت اصلاح طلبي در ايران هست آن طور كه آقاي خاتمي علاقه مند است معرفي كند يا جنبش سبز مطالبات بنيادي تري از آن چيزي كه اصلاح طلبان داشتند، دارد؟ الان فاصله اي كه آقاي خاتمي با جنبش سبز كم كرد، باعث مي شود كه جناح اصول گرا نظر محكم تري پيدا كند و همينطور كه آقاي افشاري اشاره كردند به اين جهت شكاف آنها در مورد جنبش سبز كمتر شود و هر سه نفر را در يك موضع ببينند. در گذشته اين طور نبود و احتمال مي دادند كه بهتر است از خاتمي استقبال كنند و بين او و جنبش سبز فاصله بياندازند. آقاي رفسنجاني داستاني كاملاً متفاوت دارد. او الان گرايش به سمت اصول گرايان را بيشتر پيش كشيده و گمان نمي كنم هيچ نقش تعيين كننده اي حداقل تا انتخابات آينده مجلس داشته باشد. آقاي خاتمي روش درستي را برگزيده و به جنبش سبز بيشتر نزديك شده. اما در زمينه پيش شرط هايي كه ايشان مطرح مي كند اين پيش شرط ها به اعتقاد من اشكالات زيادي دارد.
وي اضافه كرد: چرخش خاتمي ذهنيت افرادي مثل عسگراولادي يا بخشي از اصول گرايان را تغيير مي دهد و اميد آن ها را از خاتمي كم مي كند.


 
 
واکنش منفی کواکبیان به سخنان اخیر خاتمی

شرط‌گذاری «سیدمحمد خاتمی» برای حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات آتی مجلس، آن هم در زمانی که اکثر فعالان و کار‌شناسان سیاسی معتقدند اقدامات و مواضع طیف اصلاحات در سال گذشته سبب رویگردانی مردم از آنان و زمینه‌ساز حذف اصلاحات از عرصه سیاسی کشور شده، واکنش‌های مختلفی را به دنبال داشته است.

در این میان، اصولگرایان با اشاره به رویکرد آقای خاتمی در سال گذشته که سبب شد تا از سوی مردم و در راهپیمایی میلیونی ۹ دی به عنوان یکی از سران اصلی فتنه معرفی شود، امکان حضور وی و اصلاح‌طلبان ساختارشکن در انتخابات مجلس نهم را رد کردند و تعیین شرط برای نظام را نیز به عنوان یک لطیفه و طنز تعبیر کردند.

حتی «آیت‌الله جنتی» دبیر شورای نگهبان نیز نسبت به این مساله واکنش نشان داد و درباره شرط و شروط سیدمحمد خاتمی برای حضور در انتخابات آینده گفت: اصلا نیازی به حضور این عده در انتخابات نیست و آن‌ها خواب‌های بی‌تعبیری را دیده‌اند؛ در حالی‌که مردم و مسئولان آن‌ها را به هیچ وجه قبول ندارند.

واکنش اصلاح‌طلبان به شروط خاتمی

از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان هم که انتظار می‌رفت به حمایت از این موضع آقای خاتمی برخیزند، به دو گروه تبدیل شدند. گروه اول که طیف افراطیون ضدانقلاب را تشکیل می‌داد، اظهارات وی را دستمایه تمسخر قرار دادند و آن را بی‌اساس دانستند. گروه دوم هم شامل برخی نمایندگان مجلس و اصلاح‌طلبان معتدل می‌شد، تعیین شرط برای نظام را نامناسب و غیرمنطقی دانستند.

در همین راستا، امروز «مصطفی کواکبیان» عضو فراکسیون اقلیت مجلس و دبیرکل حزب مردمسالاری، در یک نشست خبری که با حضور خبرنگاران پارلمانی در خانه ملت برگزار شد، در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا شما همانند آقای خاتمی برای حضور در انتخابات مجلس نهم برای ملت ایران شرط تعیین کرده‌اید، گفت: نه؛ من به دستگاه‌های اجرایی و نظارتی تنها توصیه کردم و هیچ شرطی را مطرح نکردم.

وی با بیان اینکه اصلاحاتی را که قبول دارد، متفاوت از نگاه براندازان و مخالفان قانون اساسی است، خاطرنشان کرد: در اصلاحاتی که من آن را تعریف می‌کنم چندین محور از جمله قانون اساسی، خط امام، ارزش‌های دینی، منافع ملی و مطالبات مردم نقش اساسی دارد؛ ممکن است عده‌ای در خارج از کشور مفهومی خاص از اصلاحات داشته باشد اما بنده به اصلاحاتی قائل هستم که در چارچوب قانون اساسی باشد.

چرا به دیدار خاتمی نرفتید؟

نماینده مردم سمنان همچنین در پاسخ به سؤال خبرنگاری در خصوص علت عدم حضور وی در دیدار فراکسیون اقلیت با سید محمد خاتمی گفت: بنده اعتقادات خود را در خصوص اصلاحات گفتم و با تمام وجود معتقدم که به اصلاحات در چارچوب قانون اساسی ایمان دارم.

یکی از خبرنگاران هم از کواکبیان پرسید «شما محورهایی را برای اصلاحات تعریف کردید که همه آن‌ها از سوی موسوی و کروبی به عنوان سران فتنه خدشه‌دار شد. آیا شما قائل به مرزبندی با سران فتنه هستید و اگر پاسختان مثبت است، چرا آقای خاتمی چنین اعتقادی ندارد؟» که کواکبیان پاسخ داد: من اصلاحاتی را قبول دارم که در چارچوب قانون اساسی باشد. البته بعد از انتخابات برخی رفتارهای افراطی نیز صورت گرفت که از جمله آن حادثه کهریزک بود؛ ما معتقدیم کسانی اصلاح‌طلب هستند که تابع ولایت فقیه و قانون اساسی باشند.

 



 
توضیحات رسایی درباره پرونده‌اش در دادگاه ویژه روحانیت

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در خصوص پرونده خود در دادگاه ویژه روحانیت و شاکیان این پرونده توضیحاتی داده و اعلام کرد که اسناد لازم را در خصوص این شکایت به دادگاه ارائه کردم.

به گزارش فارس، حجت‌الاسلام حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پیش از ظهر امروز سه شنبه با حضور در جمع خبرنگاران با اشاره به طرح سؤال خود از وزیر ارشاد در جلسه علنی صبح امروز گفت:‌ پس از طرح سؤال اینجانب در صحن علنی که مربوط به مدیرمسئول و صاحب امتیاز نشریه‌ای بود که دو سال و 10 ماه است که فرار کرده، بلافاصله جریان مدافع این فرد در صحن علنی شایعه‌ای را منتشر کرد که فرد خاطی معاون مطبوعاتی رسایی در اداره ارشاد قم بوده است.

وی با کذب خواندن این مسئله افزود: فرد فراری در دوره اصلاحات معاون مطبوعاتی اداره ارشاد قم بود که در ابتدای دولت نهم تغییر کرد.

به بهانه‌های واهی از من به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کردند

نماینده مردم تهران در مجلس تصریح کرد: روزنامه‌نگار فراری در همان زمانی که معاون مطبوعاتی بود مجوز دو روزنامه را برای خودش اخذ کرد که یکی از آنها بدلیل عدم انتشار لغو پروانه شد؛ این فرد فراری و دوستانش در قم وقتی دیدند که بنده حاضر نیستم در برابر فشارهای آنها کوتاه بیایم به بهانه‌های واهی از من به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کردند.

رسایی ادامه داد: متاسفانه در ابتدای روند بررسی پرونده دادگاه ویژه به دلیل برخی نکات که نمی‌توانم آنرا بیان کنم به سمتی رفت که با شکایت این فرد فراری و جاعل بنده محکوم شدم ولی بعدا با ارائه اسنادی، دادگاه ویژه روحانیت این شکایات را باطل و بنده را تبرئه کرد.

وی خاطرنشان کرد: پرونده دادگاه ویژه‌ای که برخی از نمایندگان از پشت تریبون مجلس به صورت مغرضانه به آن اشاره می‌کنند مربوط به این مسائل بود؛ متاسفانه سازمان بازرسی قم نیز در ابتدا پیگیر پرونده تخلف 500 میلیون‌ تومانی توسط صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه شاخه سبز بود ولی بعدا به دلیل حاکم شدن همان روابط سیاسی موضوع را رها کرد.

پرونده تخلف 500 میلیون تومانی روزنامه شاخه سبز

نماینده مردم تهران در مجلس اضافه کرد: روزنامه شاخه سبز در سال 86 وقتی مشاهده کرد که بنده از پیگیری پرونده تخلف 500 میلیون تومانی کوتاه نمی‌‌آیم، در روزنامه خود ادعا کرد که رسایی یک میلیارد و 800 میلیون تومان بن کتاب را حیف و میل کرده است اما این درحالی بود که بن‌ها با پیگیری بنده توسط وزارت ارشاد برای توزیع بین طلاب به حوزه علمیه داده شده بود.

وی افزود: بنده از این فرد شکایت کردم و او در دادگاه هم محکوم شد اما چون فراری است اقدامی در قبال او صورت نمی‌گیرد.

رسایی خاطرنشان کرد: اخیراً علی‌رغم اینکه این موضوع قبلا توسط سازمان بازرسی قم به سازمان بازرسی کل کشور ارجاع شده و آنها موضوع را بررسی کرده بودند، متاسفانه مجدداً سازمان بازرسی قم در این خصوص به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کرده و پرونده‌ای که چند روز قبل موضوع آن مطرح شده بود مربوط به شکایت سازمان بازرسی قم بود.

ادعای شبکه تلویزیونی منافقین درباره حیف و میل شدن یک میلیارد و 800 میلیون تومان

نماینده مردم تهران در مجلس تاکید کرد: ‌البته شبکه تلویزیونی منافقین هم هفته گذشته همین ادعای حیف و میل شدن یک میلیارد و 800 میلیون تومان بن را مطرح کرده است که باید این پیوند را هم تبریک گفت.

وی در پایان در پاسخ به این سئوال که نتیجه پرونده دوم در دادگاه ویژه روحانیت به کجا رسیده است، اظهار داشت: دادگاه باید شکایت را بررسی کند و بنده هم توضیحات کامل را به همراه اسناد لازم ارائه داده‌ام لذا امیدوارم که طبق ضوابط در این زمینه اقدام شود.


 

ارسال توسط arman
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 29217
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1